پادشاه و درویش



محاسبه BMR

روزی از دیاری پادشاهی میگذشت
در شهر هر که به پادشاه میرسید سر فرو میگذاشت و تعظیم میکرد.
در میان شهر به درویشی رسیدند که سر از تعظیم باز زد.
پادشاه به او گفت چرا تعظیم نکردی؟
درویش گفت چرا تعظیم کنم؟
پادشاه گفت بندگان در مقابل اربابان سر فرود می آورند.
درویش گفت پس تو باید به من تعظیم کنی.
پادشاه گفت: چرا؟؟
درویش گفت بله.
تو بنده ی زر هستی و زر بنده ی من، تو بنده ی جا هستی و جا بنده ی من، تو بنده ی نان هستی و نان بنده ی من، پس تو بنده ی بندگان من هستی و باید به من سر فرود آوری.


منبع: moslem112


مطلب قبلیپله پله تا ملاقات خدا!
مطلب بعدیتکه کاغذ

نظرات

نظر و تجربه شما مهم است. با ما و سایر کاربران درمیان بگذارید.
نظر شما در مورد این مطلب چیست؟
ثبت دیدگاه