درباره
تماس
تبلیغات
خانه
سرگرمی
حکایت و داستان
قضاوت کردن های زود هنگام!!
بازدید:
2345
حکایت و داستان
Facebook
Twitter
Instagram
Mail
داستان های تک خطی درمورد قضاوت کردن که زیبا و پر معنا می باشند.
دانشجویان به استاد خود كه ساعت زنانه ای در مچ داشت میخندیدند غافل از اینكه ساعت متعلق به دختر فوت شده اش بود...
كلاه گیس دانشجوئی از سرش افتاد وهمه به او خندیدند غافل از اینكه دوست شان شیمی درمانی میكرده...
طفلی سر قبر مادرش رفت و او را صدا كرد. مادر . معلمم مرا میزند و بمن میگوید تو تنبلی چون مادرت زنی است مهمل...
باشد كه مواظب حركاتمان وحرفهایمان باشیم..
منبع: سیمرغ
مطلب قبلی
داستانی فوق العاده زیبا برای تمام مادران
مطلب بعدی
حکایت جالب لعنت بر شیطان !
نظرات
نظر شما در مورد این مطلب چیست؟
ثبت
دیدگاه
پر کردن کلیه فیلدها الزامی میباشد
پر کردن کلیه فیلدها الزامی میباشد
پر کردن کلیه فیلدها الزامی میباشد
فرمت ایمیل صحیح نیست
مطالب مرتبط
داستان شخصى كه تخم مرغش افتاد و نشکست
داستان فقيه بنى اسرائيل و مرگ همسرش
مردی که در اتاقش را قفل می زد
مقصود توئی ؟!
سفارش میت
دین فروش !
جمجمه سرد!
داستان؛ خانهای در آرزوی کدبانو
داستان ” زندگی عجیب آبدارچی مایکروسافت”
حضرت عیسی، عابد و جوان گنهکار
اخبار
سیاسی
اقتصادی
اجتماعی
بین الملل
ورزشی
حوادث
گوناگون
سلامت
سرگرمی
فال و طالع بینی
مطالب طنز
معما و تست هوش
حکایت و داستان
ضرب المثل
بازی های محلی
تصاویر دیدنی
سبک زندگی
کار و زندگی
تناسب و زیبایی
دکوراسیون
موفقیت
مد و لباس
آشپزی
دسر و شیرینی
سفره آرایی
خانواده
آشپزی رژیمی
فناوری
سلامت
بیماری ها و پیشگیری
سلامت روان
سلامت دهان و دندان
تغذیه و سلامت
ورزش و سلامت
پوست،مو،زیبایی
سلامت خانواده
داروهای گیاهی و طب سنتی
مذهبی
امام زمان
بزرگان دینی
احادیث و روایات
داروخانه معنوی
نکته های ناب زندگی
معصومین(ع)
ورزش
علم ورزش
کاریکاتور ورزشی
پوستر ورزشی